به بهانه ساخت "اخراجیها 2"
موج دنبالهسازی بالاخره به سینمای ایران رسید
اگر سازندگان "اخراجیها 2" همه چیز را فدای بازسازی عوامل جذابیتزای فیلم اول نکنند، فیلم جدیدشان میتواند هم به عنوان اولین دنباله در تاریخ سینمای ایران ثبت شود و هم به عنوان یک اثر مستقل و تازه.
در جدیدترین فهرست فیلمهایی که از سوی معاونت سینمایی ارشاد پروانه ساخت گرفتهاند، حضور یک نام میتواند فصلی تازه را در سینمای ایران به خود اختصاص دهد. فیلمی که میتواند پدیده دنبالهسازی را در پرونده سینمای ایران بنیان بگذارد.
فیلم "اخراجیها 2" با دریافت پروانه ساخت میتواند در سینمای بدون دنباله ایران نوعی بدعتگذاری کند. صرفنظر از تکرار شدن یا نشدن موفقیت قسمت اول این فیلم، پرداختن به این مهم هر چند دیر برای صنعت سینمای کشورمان اتفاق افتاده ولی میتواند به مثابه همان ماهی تلقی شود که هر وقت از آب گرفته شود، تازه است.
همانطور که اشاره شد دنبالهسازی در سینمای ایران سابقه روشن و قابل استناد ندارد و به نظر عجیب هم میآید که سینمای ایران که همواره به دنبال پیچیدن نسخههای موفق و مخاطبپسند از سینمای جهان بوده، تا این حد دیرهنگام به این مهم روی آورده است.
پدیده دنبالهسازی در سینمای جهان سالیان است که مرحله آزمون و خطا را طی کرده و به گونهای وارد پروسهای پر پیچ و خم با راهکارهای از پیش تعیین شده و اصولی شده است. حتی سینمای پرمخاطب کشورهای آسیایی چون هند، چین و ... هم طی سالیان به این پدیده روی آورده و به نوعی سعی بر تکرار موفقیت فیلمهای پرفروش و در واقع اولین فیلمهای این دنبالهها کردهاند.
اما دنبالهسازی مانند هر پدیده دیگری هر گاه مشمول نگاه اصولی و ساختارمند شده، با موفقیتی چندگانه همراه شده که مکمل اثر اولیه است. هر گاه هم که سازندگان تنها برای تکرار موفقیت به کپیبرداری سطحی و سهلالوصول روی آوردهاند، نتیجه از پیش تعیین شده کار پس زدن مخاطب بوده است.
معمولاً دنبالههای موفق شامل دستهای از فیلمها میشود که از هنگام تولید و چه بسا نگارش اثر اولیه، در پس ذهن سازندگان موجودیت داشتهاند. این دنباله ها معمولاً با در بر گرفتن مقاطع زمانی مختلف به نوعی تلاش میکنند، بستری جدید و مناسب برای درگیر کردن مخاطب فراهم کنند و فقط متکی بر تکرار عوامل موفقیت و جذابیت اثر اولیه نباشند.
"پدرخوانده قسمت 2" و "پدرخوانده قسمت 3" از نمونه دنبالههایی هستند که با تکیه بر رمان ماریو پوزو از همان زمان که فیلم "پدرخوانده" ساخته شد، حضور نامحسوس خود را اعلام کرده بودند و تنها متکی بر موفقیت هنری و مورد پسند واقع شدن فیلم اولیه نبودند.
این دو فیلم با در بر گرفتن مقاطعی حساس و تأثیرگذار از زندگی یک خانواده و گروه مافیایی بزرگ، به نوعی با دنبال کردن این خط سیر، آسیب شناسی حضور آدمی را پی میگیرد که چه بسا با قرار گرفتن در یک خانواده عادی، یک شهروند قانونمند و البته خوشبخت به حساب میآید. تصویری که در انتها از تنهایی و ناتوانی مایکل کورلیونه (ال پاچینو) ترسیم میشود، بیش از هر چیز مدیون پیگیری خط سیر زندگی او در سه مقطع زمانی مختلف است.
"جنگهای ستارهای" نیز از آن دسته دنبالههایی است که نوعی سنتشکنی در مقاطع زمانی را به همراه داشت و در ادامه یک سهگانه جدید و مستقل را به زمان صفر فیلم اختصاص داد. زمان ماقبل شروع اولین فیلم این مجموعه، که به نوعی حرکتی فراتر از همراهی با عادت و خواست صرف مخاطب این دسته فیلمهاست.
دستهای از فیلمهای دنبالهای هم هستند که از حضور یک شخصیت محوری پررنگ بهره برده و به واسطه مهارت و شخصیتپردازی او، در هر دنباله ماجرایی تازه را پی میگیرند. در این دسته پرداخت شخصیت کاراکتر مرکزی میتواند به تدریج و بر اساس ماجراهای طراحی شده در هر دنباله صورت بگیرد که از نمونه های معروف این دسته می توان به مجموعه فیلمهای "جیمزباند" اشاره کرد که بیش از 40 سال ادامه داشتهاند.
مجموعه فیلمهای "اسپایدرمن"، "نابودگر"، "بیگانه"، "ایندیانا جونز"، "جن گیر" و "طالع نحس" از دیگر نمونههای دنبالهسازی هستند که همه به یک نسبت مورد توجه قرار نگرفتهاند چرا که گاه اهمیت و نیاز ساخت آنها بیش از هر چیز تحتالشعاع موفقیت قسمت اول قرار گرفته است. فیلم "گریس 2" از نمونههای این چنینی است که حتی با وجود تغییر بازیگران فیلم اول متوقف نشد و البته با شکست مواجه شد.
موزیکال "گریس 2" با توجه به موفقیت فیلم اول و بدون حضور ستارگان آن فیلم جان تراولتا و اولیویا نیوتن جان، تنها با تکیه بر روابط تو در توی چند دانشجوی جوان ساخته شد و هر چند از نام "گریس" استفاده کرد ولی نه توانست به جذابیتهای فیلم اول نزدیک شود و نه به عنوان یک فیلم مستقل مطرح شود. حتی حضور میشل فایفر که آن زمان بازیگری جویای نام بود، نتوانست فیلم را از سقوط نجات دهد.
به این ترتیب میتوان در یک تحلیل کلی به دو نوع دنبالهسازی اشاره کرد که رویکرد مناسب به آنها زمینهساز استقبال مخاطب خواهد شد. ولی معمولاً این نکته فراموش میشود که استقبال مخاطب هم واجد دو نوع رویکرد مختلف است. طبعاً استقبالی که یک فیلم دنباله به عنوان نقطه قوت میتواند به آن تکیه کند، استقبالی است که هر چند متأثر از خاطره و موفقیت فیلم اولیه است ولی در مواجهه با خود اثر، صاحب شناسنامه میشود. در واقع امتیازات بالقوه یک اثر است که میتواند آن را از زیر سایه فیلم اول بیرون آورده و مورد توجه قرار دهد.
این نکته ای است که هر گاه از سوی سازندگان مورد توجه قرار گرفته، نتیجه مثبت در پی داشته است. حالا هم اگر سازندگان "اخراجیها 2" به این وجه توجه داشته باشند و همه چیز را فدای بازسازی عوامل سطحی و اولیه جذابیتزای فیلم اول نکنند، فیلم جدیدشان میتواند هم به عنوان اولین دنباله در تاریخ سینمای ایران ثبت شود و هم به عنوان یک اثر مستقل و تازه، از نگاه کارشناسان، تحلیلگران و حتی مخاطبان مطرح شده و به باشگاه فیلمهای یک میلیارد تومانی راه یابد.
حالا ار نابودگر ایراد میگیری
نابود گر ۱ با اون بودجه ۶ میلیون دلاری فروش ۲۰ برابر آن را داشت و یک فیلم نو در تاریخ سینمای جهان بود
جزو ۱۰ فیلم برتر سال و دهه ۸۰ قرار گرفت
نابودگر۲ بهترین و هنری ترین فیلم علمی تخیلی تاریخ سینما که جزو ۲ه فیلم پرفروش تاریخ سینما هم در آن زمان قرار گرفت و ۴ اسکار هم به دست آورد و جلوه های ویژه خار قالعاده و ماندین در اون سال ۱۹۹۱ بود
ترمیناتور ۳ به دلیل عوض شدن کارگردان نتوانست موفقیت ۱ و ۲ را به دست بیاورد اما یه فیلم خوب سرگرم کننده و در عین حال باز هم پرفروش را خلق کرد یعنی هر کدام یکی مزاییایی دارند
و موفقترین دنباله دار تاریخ سینما به خصوص در فرمت خود را به وجود آوردندد
منم شانسی وبلاگت را دیدم و دیگه اینجا شاید نیام که جواب احتمالی و شاید قریب به یقین نادرستت را جواب بدم.
درود بر ترمیناتوور و جیمز کامرون و آرنولللللللللللللللللللللللد.
ممنون از اینکه نظر دادی این نظر من نبود من خودم این مطلب رو از یه سایت دیگه دریافت کردم من خودم نابودگر (ترمیناتورها) رو دوست دارم