مسعود کیمیایی تازه از کلاسِ درسِ سینمایش بیرون آمده بود که رسیدیم به «کارگاهِ آزادِ فیلم» ش و شاگردانِ «مدرسه سینمایی» اش، سرگرمِ پُرسیدنِ سئوالهایی بودند که در طولِ کلاس، فرصتش را پیدا نکرده بودند. پوسترِ بزرگِ «داش آکُل» ی که در پلّههایِ «کارگاه» ، رویِ دیوار نصب شده بود، موضوعِ اصلیِ این مُصاحبه بود، هرچند پیش از آنکه ضبطصوت را روشن کنیم، درباره چیزهایِ دیگر هم حرف زدیم؛ مثلاً اینکه «کیمیایی» تلفّظِ «آکُل» را درست میداند و «نجف دریابندری» در مُصاحبه بلندش با «ناصر حریری» ، میگوید درستش «آکَل» است، یعنی مخفّفِ «کربلایی» و «کیمیایی» هم گفت «ابراهیم گلستان» هم همین «آکَل» را میگوید، هرچند «آکُل» معنایِ «کوتاه» را میدهد و ربطی به «کربلایی» ندارد. و همین اشاره کوتاه کافی بود تا چند کلمهای هم درباره «گلستان» و گُفتوگویِ اختصاصیِ او با «شهروندِ امروز» حرف بزند. بعد از این بود که رسیدیم به خودِ «هدایت» و داستانهایی که در سینمایِ ایران، نقشِ پُررنگی ندارند. سینمایِ ایران، فاصلهاش را، در همه این سالها، با ادبیات حفظ کردهاست و معمولاً سُراغی از مشهورترین و مُهمترین داستانهایِ ادبی نگرفتهاست. «داش آکُل» ، آنطور که خودِ «کیمیایی» تلفّظ میکند، عملاً نخستین اقتباسِ سینماییست از یک داستانِ «هدایت» و درواقع، تنها فیلمیست که هم شیفتگانِ «هدایت» آنرا دیدهاند، هم آنها که صرفاً تماشاگرِ سینما هستند و کاری به «هدایت» و نوشتههایش ندارند. و همه اینها، در ابتدایِ دهه ۱۳۵۰ اتّفاق افتاده است؛ در سالهایی که «موجِ نو» یِ سینمایِ ایران، تازه به بار نشستهاست...
توضیح: این گفتوگو پیشتر در هفتهنامهی «شهروند امروز» چاپ شده و متن کامل آن را محسن آزرم در اختیار سایت ۳۰نما قرار دادهاست.
ادامه مطلب ...
انتقادها نسبت به تصویر سریال مهران مدیری از اهل ادبیات ادامه دارد:
عاقلانه است که فرهیختهترین، کمتعداد ترین و بیدفاعترین بخش از هنرمندان را بیش از پیش منزوی کنیم؟
سینمای ما- بخشهایی از سریال تازه مهران مدیری در ایام نوروز درباره هنرمندان و اهل ادبیات، این روزها موضوع بحث . انتقادهای مختلفی قرار گرفته است. این هم یکی از این تظهارنظرها مخالف در این موضوع است که در وبلاگ توکا نیستانی منتشر شده است:
نمی خواستم برنامه های نوروزی تلویزیون را ببینم تا چهار شب پیش که با اصرار دوستان برای تماشای "سریال طنز" مهران مدیری مقاومتم درهم شکست و از شما چه پنهان دو قسمت بعدی "مرد هزار چهره" را با میل و رغبت نگاه کردم. امروز به عنوان یک بیننده ی سابق تلویزیون، کسی که کارهای مهران مدیری را سال ها دنبال کرده و هنوز به توانایی او در کارش ایمان دارد، از دیدن تصویر مخدوشی که او در دو شب پیاپی از فضای فکری و اجتماعی شاعران، نویسنگان و هنرمندان ایرانی ترسیم کرد احساس انزجار می کنم.
گویا فیلمنامه ی این دو قسمت را امیرمهدی ژوله نوشته است؛ سوژه ی اصلی یعنی بـُر خوردن یک نفر در جمع شاعران و روخوانی از لیست خریدی که در جیب دارد برگرفته از یکی از داستان های نویسنده ی معروف ترک "عزیز نسین" است که سال ها پیش به فارسی ترجمه شده؛ اقتباس از کتاب های معروف در تمام دنیا متداول است و اهمیتی ندارد اما به سخره گرفتن شاعران بزرگ و سرشناسی مثل "م. آزاد" و ... در مملکتی که تیراژ کتاب و سرانه ی مطالعه عددی نزدیک به صفر است و القای این تفکر که شاعران و هنرمندان ما آدم هایی بی سواد و اهل دود و دم هستند که در توهم مبارزه به سر می برند و مجلاتی منتشر می کنند که ارزش خواندن ندارد و آن قدر ساده اند که هر آشغالی را می توان به عنوان مجسمه، شعر و اثر هنری به آن ها قالب کرد چه فایده ای برای بینندگان این مجموعه دارد جز آن که مردمی را که دچار بیماری مهلک "نخواندن" هستند مطمئن می کند چیزی از دست نداده اند؟
آیا عاقلانه است که فرهیخته ترین، کم تعداد ترین و بی دفاع ترین بخش از هنرمندان را که همان چند دقیقه سرانه ی مطالعه ی سالانه را مدیون وجود آنان هستیم و به پاس خدمتشان در تمام عمر به آن ها سختی و عسرت پاداش داده ایم بیش از پیش منزوی کنیم؟
امیر مهدی ژوله که مدت ها در مجله ی چلچراغ ستونی به نام "یادداشت های کودک فهیم" می نوشت مدتی است که طنز نویسی در مطبوعات را رها کرده و قدم در راهی گذاشته که به درآمد بیشتر منتهی می شود، بهتر است در ادامه ی این راه به جای صفت "فهیم"، که دیگر برازنده ی این کودک نیست، از صفت "زبل" استفاده کند.
منبع خبر : وبلاگ توکای مقدس
بهاره رهنما از بازی در «دایرهزنگی» میگوید:
به کارگردان پیشنهاد دادم به من فرصت بدهد و اگر بازی متفاوتی ارائه دادم با حضورم در نقش موافقت کند
سینمای ما- بهاره رهنما بازی در فیلم سینمایی "دایره زنگی" به کارگردانی پریسا بختآور را بهترین فرصت برای آغاز دوره جدید بازیگری خود دانست و گفت به کارگردان پیشنهاد دادم به من فرصت بدهد و اگر بازی متفاوتی ارائه دادم با حضورم در نقش موافقت کند. واقعا تلاش کردم و بختآور در تست گریم غافلگیر شد. من نقش شعله را در "دایره زنگی" از خودم متفاوت و مسنتر ترسیم کردم. مجموعه طراحی لباس و گریم، کارگردانی مناسب و تلاش خودم باعث شد نقش متفاوت از سایر نقشهایم جلوه کند."
وی ادامه داد: "معتقدم بازیگری که به سی و چند سالگی میرسد برای ورود به دوره بعدی کار خود به تغییرات نیاز دارد. "دایره زنگی" برای من بهترین فرصت بود تا دوره جدید خود را در بازیگری آغاز کنم. من در این فیلم در نقش زنی میانسال ظاهر شدم که برای اثبات شاعر بودن خود تلاش میکند؛ زنی که با برونگرایی در نوع ظاهر خود قصد دارد بگوید من هستم."
بازیگر نقش شعله "دایره زنگی" را اثری متفاوت در کارنامه خود دانست و افزود: "فیلم اثری بدیع در داستانگویی و فیلمبرداری است. البته من در گذشته در فیلمهایی با روایتهای غیرخطی و غیرکلاسیک مثل "شبانه" و "گاوخونی" بازی کردهام و معتقدم این فیلم با وجود فروش خوب متعلق به سینمای عامهپسند نیست."
وی درباره حضور خود در یک فیلم اول گفت: "اصولا فیلمسازان در ساخت فیلم اول خود با شور و اشتیاق کار میکنند و با نگاه خوب وارد سینما میشوند. به همین دلیل عمدتا فیلمهای اول از کارهای ماندگار سینما محسوب میشوند و من از حضور در چنین فیلمهایی استقبال میکنم. فیلمنامه برای من اهمیت زیادی دارد و در این فیلم نیز یکی از دلایل قبول نقش فیلمنامه موفق بود."
رهنما ادامه داد: "من با پریسا بختآور در چند پروژه موفق همچون مجموعه تلویزیونی "من یک مستاجرم" و نمایش "پیش از ناشتایی" همکاری کرده بودم و به نوعی ایشان را یک کارگردان جدی و کوشا میدانم. به همین دلیل از قبل به کاری که قرار بود با این گروه انجام دهم اطمینان داشتم."
بازیگر "دایره زنگی" در پایان گفت: "این فیلم جزو آثاری است که مفاهیم اجتماعی را به طور خاص و ظریف بیان و ما را متوجه اتفاقی میکند که اکنون برای نسل جوان در حال شکلگیری است. مجموعه بازیها، حضور ستارها کنار هم، بداهههای محمدرضا شریفینیا و مدیری، کارگردانی، فیلمنامه و ... از معیارهای مهم فیلم هستند که میتوانند باعث ارتباط خوب آن با مخاطب شوند."
حرفهای قاسم جعفری درباره «مجنون لیلی» و دلیل حضور ستارههای پر تعداد فیلم:
«مجنون لیلی» ظرفیت حضور ستارههای سینما را داشت و از سه نسل بازیگران استفاده کردیم
سینمای ما- کارگردان فیلم سینمایی "مجنون لیلی" این فیلم را اثری شریف و انسانی میداند که به مفهوم واقعی عشق میپردازد که به نوعی به گذشته و فرهنگ و تاریخ این سرزمین اداء دین میکند. قاسم جعفری درباره تفاوتها و شباهتهای "مجنون لیلی" با دیگر آثار خود گفت: "هر فیلمی به اقتضاء فیلمنامه، داستان، ساختار و ... شرایط خاص خود را دارد. مثلا "گرگ و میش" شرایطی داشت که اقتضا میکرد محمود کلاری فیلمبردار آن باشد، اما در "مجنون لیلی" احساس کردم نوع و جنس کار به گونهای است که باید علیرضا زریندست آن را فیلمبرداری کند."
وی در ادامه افزود: "یا به طور نمونه در فیلم "گرگ و میش" شرایط و قصه به شکلی بود که میطلبید از بازیگران و چهرههای جدید استفاده شود. اما "مجنون لیلی" ظرفیت حضور ستارههای سینما را داشت. ما در این فیلم از سه نسل بازیگران استفاده کردیم و فکر میکنم فیلم با توجه به شاخصههایی که دارد با مخاطب خاص خود ارتباط برقرار میکند."
کارگردان "مجنون لیلی" ادامه داد: "البته در کنار ستارههای سینما من در این فیلم چند چهره جدید را به سینما معرفی کردم که اگر قدر خود را در این حوزه بدانند میتوانند آتیهدار شوند و در آینده کارهای خوب و ارزشمند ارائه دهند و مانند بعضی از بازیگران کمفروشی نکنند."
جعفری که مجموعه تلویزیونی "مسافری از هند" را در کارنامه دارد، درباره موضوع "مجنون لیلی" گفت: "روز مهرورزی در تاریخ ما ریشه دارد و در تاریخ قدیم ایران به چنین روزی اسپندگان میگفتند. تقریبا حدود 2000 سال قبل از میلاد چنین روزی وجود داشته است. در حال حاضر این روز با عنوان ولنتاین برگرفته از فرهنگ غرب در باور جوانان ما شکل گرفته است."
وی ادامه داد: "ما در "مجنون لیلی" به مفهوم عشق واقعی میپردازیم و در کنار موضوع فیلم، سیر تاریخی چنین روزی را مورد بررسی قرار میدهیم. در فیلم بازیگران هر کدام نمادی دارند و ما سعی کردیم در آن به تعریف واقعی عشق برسیم و این موضوع برای من اهمیت زیادی دارد."
این فیلمساز با اشاره به عنوان فیلم خود افزود: "ما به مفهوم عشق به شکل اساطیری در این فیلم پرداختهایم و فکر میکنم تغییر عنوان "لیلی و مجنون" که در جامعه یک نماد تاریخی محسوب میشود به "مجنون لیلی" مورد استقبال مخاطبان قرار گیرد. البته این فیلم برای مخاطب جوان است و بیشتر با این جنس مخاطب ارتباط برقرار میکند."
کارگردان "مجنون لیلی" درباره مخاطبان فیلم گفت: "من سالها در تلویزیون کار میکردم و فکر میکنم "مسافری از هند" همچنان یکی از پرمخاطبترین مجموعههای تلویزیونی باشد. من راههای جذب مخاطب را بلدم، اما به هر قیمتی راضی نیستم این کار را انجام دهم. ما یک فیلم شریف و انسانی ساختهایم که به نوعی اداء دین به گذشته و فرهنگ و تاریخ کشور ماست."
وی خاطرنشان ساخت: "من به هر قیمتی حاضر به ساخت فیلمهای پرفروش نیستم و معتقدم فیلمی شریف ساختهام و امیدوارم پرمخاطب باشد و احساسم این است که پرفروش نیز خواهد شد. زیرا از مسیر سلامت عبور کرده است. نه اینکه چون تهیهکننده فیلم هستم چنین صحبتی میکنم. فیلم سرمایهگذار دارد، اما برایم مهم است که مخاطب بیشتری جذب کند."
جعفری به مخاطبان توصیه کرد: "فیلم "مجنون لیلی" بر اساس روابط دختر و پسر نیست که در آن مسیری طی شود و آن دو در پایان به هم برسند. اگر جوانان فیلم را با دقت ببینند، قطعا برای بار دوم و سوم نیز به دیدن آن میروند. فیلم جزئیاتی دارد که باید چند بار دیده شود. مخاطب بعد از دیدن "مجنون لیلی" به باوری دیگر از روز مهرورزی در تاریخ و فرهنگ ایران میرسد."
منبع خبر : مهر
سامان سالور بهشدت از وضعیت سینمای ایران انتقاد کرد
طنزها نود شبی اکران میشود و مرگ سینما در راه است
سینمای ما- طنزهای نود شبی روی سردر سینماها آمده است و با اوضاع بدی که سینما با آن مواجه شده، به نظر می رسد مرگ سینمای ایران در راه باشد. سامان سالور کارگردان سینما ضمن بیان مطلب فوق افزود: در سینمای کنونی بجز چند فیلم فارسی، چند بازیگر و تهیه کننده مشخص چیز قابل توجهی نیست. بین فیلمسازی و آهن فروشی هم تفاوت چندانی وجود ندارد. سینماگران ما برای انتخاب یک فیلم متفاوت و استاندارد در زمان اکران با مشکل مواجه می شوند.
وی ادامه داد: در این چند سال اخیر هیچ فیلم ایرانی در جشنواره کن، یکی از بزرگ ترین فستیوال های فیلم دنیا حضور ندارد و برای سینماگران ما حضور در این جشنواره آرزو شده است. متاسفانه طنزهای نود شبی روی سردر سینماها آمده است و با اوضاع بدی که بدنه سینما با آن مواجه شده، به نظر می رسد مرگ سینمای ایران در راه باشد. بسیاری از سینماگران ما برای گذران روزگار در تلویزیون کار می کنند. فیلمسازان جوان هم که می خواهند سینما را متحول کنند، آنقدر از آنها حمایت نمی شود که مجبورند فیلم گیشه ای بسازند.
کارگردان فیلم "چند کیلو خرما برای مراسم تدفین" در ادامه تصریح کرد: با این وضعیت نابسامان سینما نمی توان انتظار داشت سطح سلیقه تماشاچی را بالا برد. زیرا سینمای استاندارد در ایران وجود ندارد. بیشتر فیلم هایی که اکران می شوند هیچ سوژه یا بجز حضور یک دختر و پسر که عاشق هم می شوند، ندارند و در حال حاضر هم از این نوع سینما حمایت می شود.
سالور در ادامه اظهارکرد: سیاست گذاران فرهنگی برخلاف شعارهایی که در زمینه حمایت از سینما می دادند، عمل می کنند. 90 درصد امکانات محدود سینمای ایران صرف حمایت از فیلم های کم ارزش می شود. با این شرایط چطور می توان انتظار داشت فیلم ساز دلزده نشود.
این کارگردان جوان سینمای ایران به برگزاری جشنواره فیلم فجر اشاره کرد و افزود: جشنواره فیلم فجر هم وضعیت چندان قابل بحثی ندارد. در بسیاری موارد مشاهده می شود که به طور مثال سه فیلم کاندید دریافت سیمرغ بلورین می شوند و در کمال ناباوری یک فیلم دیگر جایزه را می گیرد که سریال آن از تلویزیون نیز پخش شده است. متاسفانه نگاه غیرکارشناسانه ای بر جشنواره فیلم فجر حاکم است.
وی تصریح کرد: در تمام دنیا جشنواره ها را برای حمایت از فیلمسازان جوانی برگزار می کنند که به نوع ساختار شکنی کرده و تفکری در پشت سوژه هاو فیلم های آنها وجود دارد اما در ایران جشنواره فیلم فجر تبدیل شده به جایی برای اکران فیلم هایی که قرار است به اکران عمومی در بیایند. با این اوضاع باید فیلمسازان ما دست های خود را به نشانه تسلیم بالا ببرند و با این وضعیت کنار بیایند.
منبع خبر : شبکه برنا
بیوگرافی:
متولد 1340 تهران
دیپلم.
فعالیت هنری اش را از تئاتر آغاز کرد و در رادیو ادامه داد.
با نوروز 72 (داریوش کاردان) خوش درخشید و سپس در تمام برنامه های طنزی که خود کارگردانی و بازی کرد، موفق بود.
او در دومین مجموعه تلویزیونی که تنها به عنوان بازیگر حضور داشت - دردسر والدین - باز هم موفق بود!
« پاورچین » توانست در پخش همزمان با سری سوم « زیر آسمان شهر » - ضعیف ترین قسمت این سری - گوی رقابت را از آن خود کند. مجموعه طنز « پاورچین » در نیمه دوم سال 81 چنان در میان بینندگان تهرانی طرفدار پیدا کرد که خاطره « جنگ 77 » را در اذهان زنده کرد. مهران مدیری با هوش و خلاقیت خود به همراه سرپرستی نویسنده خوش ذوقی چون پیمان قاسم خانی و هنرنمایی بازیگران توانایی مثل جواد رضویان، شقایق دهقان، سحر زکریا، سحر ولدبیگی و ... هر شب خنده ای از ته دل را برای بیننده به ارمغان می آورد.
مهران مدیری در چهار فیلم سینمایی هم بازی کرده است. یک فیلم عاشقانه به نام « دیدار » در سال 1372، یک کمدی به نام « توکیو، بدون توقف » در سال 1381 که دومی تنها بخاطر نقش آفرینی مهران مدیری به عنوان پرفروش ترین فیلم سال 1382 دست یافت و دو فیلم « همیشه پای یک زن در میان است » (کمال تبریزی) که گفته می شود چهره جدیدی از مدیری خواهیم دید و « دایره زنگی » که فعلا چیزی از بازی مهران مدیری در این فیلم شنیده نشده.
او قصد دارد بزودی اولین فیلم سینمایی خود را کارگردانی کند.
......................................................
مجموعه آثار:
- دیدار (محمدرضا هنرمند، فقط بازیگر، 1373)
- توکیو، بدون توقف (سعید عالم زاده، فقط بازیگر، 1381)
- همیشه پای یک زن در میان است (کمال تبریزی، فقط بازیگر، 1386)
- دایره زنگی (پریسا بخت آور، فقط بازیگر، 1386)
مجموعه های تلویزیونی:
- نوروز 72 (جنگ تلویزیونی، داریوش کاردان، فقط بازیگر، 1371)
- پرواز 57 (جنگ تلویزیونی، بازیگر، 1372)
- ساعت خوش (جنگ تلویزیونی، بازیگر و کارگردان، 1373)
- سال خوش (جنگ تلویزیونی، بازیگر و کارگردان، 1373)
- نوروز 77 (جنگ تلویزیونی، بازیگر و کارگردان، 1376)
- جنگ 77 (مجری، کارگردان و بازیگر، 1377)
- ببخشید شما؟ (جنگ تلویزیونی، کارگردان، مجری و بازیگر، 1378)
- پلاک 14 (جنگ تلویزیونی، بازیگر و کارگردان، 1378)
- نود شب (جنگ تلویزیونی، بازیگر و کارگردان، 1379)
- بررسی طنز در تلویزیون (مجری و کارگردان، 1379)
- دردسر والدین (مجموعه، مسعود نوابی، فقط بازیگر، 80/1379)
- پاورچین ( مجموعه، بازیگر و کارگردان، 1381 )
- نقطه چین ( مجموعه، بازیگر و کارگردان، 1382 )
- جایزه بزرگ ( مجموعه، بازیگر و کارگردان، 1384 )
- شب های برره ( مجموعه، بازیگر و کارگردان، 1384 )
- باغ مظفر ( مجموعه، بازیگر و کارگردان، 1385 )
- گنج مظفر (شبکه ویدیویی، بازیگر و کارگردان، 1386)
- اگه جای من بودن (مجموعه ویژه نوروز 1387، بازیگر و کارگردان، 1386)
......................................................
جشنواره ها و جوایز:
- کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم « همیشه پای یک زن در میان است » - 1386
متن کامل دعای گلزار در لحظه تحویل سال نو
کاش چشم دیدن شادی های همدیگر را داشته باشیم
سینمای ما - اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،
و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.
برایت همچنین آرزو دارم دوستانی داشته باشی،
از جمله دوستان بد و ناپایدار،
برخی نادوست، و برخی دوستدار
که دستکم یکی در میانشان
بیتردید مورد اعتمادت باشد.
و چون زندگی بدین گونه است،
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،
که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد،
تا که زیاده به خودت غرّه نشوی
و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی
نه خیلی غیرضروری،
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگهدارد
همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند
چون این کارِ سادهای است،
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند
و با کاربردِ درست صبوریات برای دیگران نمونه شوی.
و امیدوارم اگر جوان هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیدهای، به جواننمائی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.
امیدوارم سگی را نوازش کنی
به پرندهای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی
وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد.
چرا که به این طریق
احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.
امیدوارم که دانهای هم بر خاک بفشانی
هرچند خُرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.
بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینکه سالی یک بار
پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: «این مالِ من است»
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است!
و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پسفردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.
اگر همهی اینها که گفتم فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم...
بیایم کمی همدیگر و بیشتر دوست داشته باشیم و چشم دیدن شادی های همدیگر را داشته باشیم.
یادداشتی درباره مهران مدیری به بهانه پدیده نوروز : سریال"مرد هزار چهره"
این مرد واقعا هزار چهره در چنته دارد!
سینمای ما - صوفیا نصرالهی: بدون هیچ شک و شبهه ای مهران مدیری را می توان پدیده ی طنز تلویزیون ایران به حساب آورد. او طی این سال ها، چه به عنوان یک کارگردان و چه یک بازیگر به چنان جایگاهی دست یافته که دیدن نامش در یک مجموعه تلویزیونی، میلیون ها مخاطب را جذب می کند. مجموعه های مدیری که در آن ها هم نقش کارگردان و هم بازیگر را ایفا می کند همیشه جزو پرمخاطب ترین برنامه های تلویزیون هستند و این نشان می دهد که او در هر لحظه و زمان، نبض تماشاگر را می داند و این توانایی و تیزهوشی را دارد که به نیاز مخاطب پاسخ دهد. جنس کارهای مدیری به ویژه از پاورچین به این طرف سطح توقع تماشاگران را از مجموعه های طنز بالا برده است. پاورچین شروعی بود برای آوردن نوعی تازه از کمدی به سطح مردم. یکی از کارهای مدیری قبل از پاورچین کم کردن فاصله بازیگران با مردم بود. ریسکی که ممکن بود در بین مردم جدی و معمولا گرفته و عبوس ما با شکست مواجه شود. با این حال حتی خنده ها و تپق زدن های گاه به گاه بازیگران هم از مردم خنده را گرفت. چه کسی تا به حال از نگاه های مدیری و گروهش رو به دوربین اصلا نخندیده است؟!( و البته دیگر همه این را می دانیم که خنداندن مردم ما از دشوارترین کارهاست!) با پاورچین فضای کمدی مجموعه هایمان فانتزی تر شد. شخصیت ها غلو شده تر بودند و اغراق در گفتار و کردارشان زیاد شد. از همین جا مجموعه های طنز از نمونه های خارجی مانند friends" " که بیشتر موقعیت ها خنده دارند تا کاراکترها، فاصله گرفت. ما این جا با شخصیت های خنده دار سر و کار داشتیم. شخصیت هایی که برخلاف تصور رایج کمدی لزوما ابله هم نبودند. گاهی حتی بیش از اندازه زرنگ می شدند.
وقتی صحبت از مجموعه های موفق مدیری می شود، بحث دیگری هم مطرح است. مدیری بازیگر خیلی خوبی است. اگر تا الان هم به این قضیه شک داشتیم یا فکر می کردیم فقط توانایی بازی در کارهایی را دارد که خودش کارگردان است، بعد از دیدن بازی های روان و فوق العاده اش در "دایره زنگی" و "همیشه پای یک زن در میان است" کاملا از این بابت مطمئن شدیم. در "مرد هزار چهره" هم نشان داد که می داند هر اثری جنس بازی خودش را طلب می کند. به همین خاطر است که این جا دیگر از آن موتیف همیشگی نگاه به دوربین خبری نیست. بازیش کنترل شده است و با این حال جزییات را به خوبی رعایت می کند. جزییاتی مانند پشت خمیده و عینک و لحن حرف زدن که همه این ها بر کارمند بایگانی ثبت احوال بودنش صحه می گذارد. مدیری کارگردان خوبی هم هست. این را می توان از بازی هایی که از بازیگرانش می گیرد فهمید. بعضی از آن ها بعد از مجموعه های مدیری، در کارهای دیگری که ظاهر شدند نتوانستند موفقیتشان را تکرار کنند. از این گذشته بازی های کارهای مدیری کاملا یکدست است. از خودش گرفته تا نقش های کاملا فرعی همه و همه هماهنگ هستند. از همه مهمتر این که مدیری ریتم را می شناسد. زمان هر قسمت از مجموعه اش کاملا با داستانی که می خواهد تعریف کند هماهنگ است. وسط کار خسته نمی شوی. اگر هم چند قسمتی ضرباهنگ از دستش خارج شود، خیلی زود دوباره کنترلش می کند.همه ی این ها خصوصیات بارز و مثبت اوست اما این وسط پای کس دیگری به جز خود مدیری هم وسط می آید. مدیری نشان داده که بازیگر و کارگردان خوبی است اما سریال هایش وقتی جذابیت پیدا می کنند که قصه خوبی داشته باشند. نتیجه این که در ظهور این پدیده نقش پیمان قاسم خانی را هم نباید نادیده گرفت. قاسم خانی استاد نوشتن شوخی ها و پیدا کردن موقعیت های بامزه است. و خوبیش این است که در همه این موقعیت های بامزه نقبی می زند به خصوصیات و رفتارها و کنش ها و واکنش های فردی و اجتماعی خودمان. شخصیت هایش به همان اندازه که فانتزی هستند لایه های واقعی هم دارند. موقعیت ها به همان اندازه که مضحک هستند ما را به یاد وضعیت خودمان در جامعه شهری می اندازند. وقتی قلم دست قاسم خانی است(البته کلا منظور وقتی است که او سرپرست نویسندگان است) شوخی پشت شوخی می آید.ایده هایش تمامی ندارند و او تمام و کمال از هر ایده اش استفاده می کند. تا ته فکرش می رود. بیلی وایلدر کبیر جایی درباره"ترفند لوبیچ" گفته بود:"یک شوخی داشتی که راضیت می کرد، بعد شوخی بزرگ دیگری بود که روی آن می آمد. شوخی ای که انتظارش را نداشتی." جمله وایلدر بزرگ را بخوانید و بعد شوخی های پاورچین و باغ مظفر و مرد هزار چهره(به خصوص این آخری را که فعلا جلوی چشممان هم هست!) را در نظر بیاورید تا متوجه شوید تیم مدیری- قاسم خانی هم احتمالا درباره ترفند لوبیچ چیزهایی می دانند!
نوروز امسال چه روی پرده بزرگ سینما و چه صفحه کوچک تلویزیون می توانیم شاهد موفقیت و درخشش مردی باشیم که به نظر می رسد می داند همه مان در وضعیتی هستیم که به خنده نیاز داریم. فقط ای کاش همیشه بتواند مانند امروز، آن قدر بالغ بماند که بخنداند...!
منبع خبر : سینمای ما