گفت و گو با سرپرست نویسندگان سریال "مرد هزار چهره"
مدیری را به اصرار وادار کردیم که نقش اول را بازی کند
[ جابر تواضعی]
سینمای ما - «مرد هزارچهره» جدیدترین کار مهران مدیری است که قرار است در ایام عید از شبکه سوم سیما به تماشایش بنشینیم . او در این سریال هم مثل چند تا کار آخرش ، اعضای اصلی تیم همیشگی اش را حفظ کرده و این بار هم آنها را با خود همراه کرده. همراهی ای که مخصوصا در بخش نویسندگی بیشتر به چشم می آید و می شود گفت بخش بزرگی از موفقیت مدیری به انسجام همین گروه برمی گردد که مدیریت و سرپرستی اش را پیمان قاسم خانی بر عهده دارد.
راستش این گفتگو از آن نوع گفتگوهای بی گمان است ؛ آنهایی که بدون هیچ قول و قرار قبلی با طرف مقابل به تور هم می خورید و همین جوری گپ می زنید و حاصل اش برای هر دو نفرتان جذاب از کار درمی آید. غیر از کار جدید مدیری ، درباره طنز نوشتن برای تلویزیون و قصه پرغصه نود شبی ها هم کلی حرف زده ایم . بخوانید و ببینید این اتفاق افتاده یا نه.
ایده اصلی کار از کجا آمد و اصلا کار چه جوری شروع شد؟
وقتی این کار را شبکه به گروه پیش نهاد کرد، طرح های مختلفی را فکر کردیم و بیش تر از بقیه به همین رسیدیم و آن ها هم خیلی خوششان آمد. ویژگی اش این بود که شبیه بقیه کارهایمان نبود. برای همین این کار را انتخاب کردیم و با مهراب قاسم خانی و خشایار لوند و امیر ژوله شروع کردیم به نوشتن.
تفاوتی که می گویی کجا نمود پیدا می کند؟
اساسا متفاوت است . یک داستان است و برخلاف کارهای دیگرمان خیلی داخلی نیست که مجبور باشیم از فرمول کمدی های تلویزیونی آپارتمانی پیروی کنیم . تعداد لوکیشن هایمان زیاد است و هنرور هم زیاد داریم . مثلا توی دادسرا سکانسی داریم که وقتی نوشتیم ، گفتیم خود مهران جمع و جورش می کند. ولی این اتفاق نیفتاد. وقتی سکانس را دیدم ، خیلی تعجب کردم . 150تا آدم تویش است و خیلی هم خوب اجرا شده . شیوه ساخت کار با کارهای دیگر فرق دارد. این تفاوت را ما در مرحله نوشتن ایجاد کرده ایم و مهران هم سنگ تمام گذاشته.
اسم سریال ، داستانش را لو نمی دهد؟
نه ، اسمش عوض می شود. مثلا ممکن است بشود «بابا کجا بودی تا حالا؟». چون این جمله چندین با تکرار می شود.
این همان تکیه کلامی است که بعد از دیدن سریال می افتد توی دهان ملت؟
نه ، اصلا تکیه کلام نیست . این همان جمله ای است که مهران - مسعود شصت چی - باهاش در موقعیت های مختلف گیر می افتد. آدم های مختلف بهش می گویند: «بابا کجا بودی تا حالا؟» و با کس دیگری اشتباهش می گیرند.
چی باعث می شود در همچین موقعیت هایی قرار بگیرد؟
هیچی ، بیچاره بدشانس است . داستان از جایی شروع می شود که در زمان حال در دادگاه دارند به جرم چندین عنوان کلاه برداری و جعل عنوان و چیزهای دیگر محاکمه اش می کنند و او دارد توضیح می دهد که متهم هست ، ولی گناهکار نیست . اما هیچ کس باور نمی کند. بقیه داستان فلاش بک هایی است که در داستان اتفاق می افتد و شصت چی دارد فکر می کند که چه جوری ناخواسته در موقعیت های مختلف افتاده و ناچار شده نقش آدم های مختلف را بازی کند.
پس بخش زیادی از این 15 قسمت در فلاش بک می گذرد؟
بله ، فقط جاهایی برمی گردد دادگاه که زمان حالا را ببینم و استفاده های دیگری که معمولا از تکنیک فلاش بک می شود. به خاطر موقعیت های مختلف تعداد زیادی بازیگری که می بینید به خاطر همین است . چون مسعود شصت چی به چندین موقعیت مختلف وارد می شود و دوباره خارج می شود.
این تعدد موقعیت ها باعث نمی شود کار منقطع بشود و حس مخاطب از دست برود؟
نمی دانم ، تجربه جدیدی است که تا حالا نمونه اش را نداشته ایم . ولی فکر نمی کنم . طبق آن چیزهایی که گرفته ایم و دیده ام ، به نظرم می آید که اتفاقا خیلی هم جذاب شده.
می شود نتیجه گرفت این کار مثل بقیه کارهایتان خیلی حالت نمایشی و پلاتو ندارد؟
آره ، اصلا. ضمنا خیلی هم بازیگر محور است. مهران همیشه علاقه دارد که در کارهای خودش نقش های کوچک داشته باشد و بیش تر به کارگردانی اش برسد. منتهی در این کار ما با چانه زدن زیاد راضی اش کردیم نقش اصلی را قبول کند. حالا خودش خیلی راضی است . به نظرم این بهترین بازی اش تا الان است.
کم پیش می آید یک گروه این جوری با هم جور بشوند و کارهای مختلف را با هم تولید کنند. منظورم بیش تر گروه های اصلی کار هستند یعنی نویسنده ها، کارگردان ، تهیه کننده و بازیگران اصلی . این اتفاق برای گروه شما چه جوری افتاده؟
اول این که ما سلیقه و نظر هم را پیدا کرده ایم و لازم نیست خیلی چیزها را برای هم توضیح بدهیم . خیلی چیزها برایمان کد شده . ما نویسنده ها می دانیم که مهران چقدر توانایی دارد و چقدر خوب می تواند بعضی جاها را در بیاورد. همین طور می دانیم بعضی چیزها را با این شیوه کارگردانی فشرده شاید نشود خوب درآورد. ما کار مهران را دوست داریم ، او هم کار ما را. تهیه کننده ها هم آدم های بسیار نازنینی هستند که تا 500سال دیگر هم باهاشان قرارداد سفید امضا می کنیم.
درگروه نویسندگان هم از بین نویسنده های خیلی زیاد به این هسته 3نفره ت مهراب و خشایار و امیر رسیده ایم . اگر سروش صحت و حمید برزگر هم بی کار باشند، دوست دارم آن ها هم در تیم باشند. قضیه اصلی ، شناخت سلیقه های همدیگر است و این که با یک شکل به کار کمدی نگاه می کنیم.
برای این کار صحت و برزگر بی کار نبودند؟
نه. سروش خودش در این کار بازی می کند. اتفاقا بهش پیشنهاد کردم . ولی قرار بود وسط این کار برود در یک تله فیلم دیگر هم بازی کند و برگردد. این کار هم خیلی چسبیده و متصل بود. دیگر این که سروش دارد کم کم کارگردان می شود و از دست می رود.
برای شما فیلم نامه نویس ها کارگردانی مساوی است با از دست رفتن؟
خب به هر حال کارگردانی پولش بیش تر است و از این حرف ها و راحت تر هم هست.
این را جلو مهران مدیری هم می گویی؟!
برای مدیری این جوری نیست . ولی کارگردانی برای من راحت تر است تا نوشتن.
بازیگری را هم که تجربه کرده ای؟
بله . یک بار. بازیگری که راحت ترین کار است.
خودت هم که چند بار برای کارگردانی دورخیز کرده ای.
بله ، ان شاءالله در سال جدید این اتفاق می افتد. هر سال مصاحبه کرده ام و گفته ام سال دیگر کارگردانی می کنم و نکرده ام و برای بچه ها جوک شده.
می خواهی فیلم تلویزیونی بسازی یا سریال؟
فیلم سینمایی.
بدون تجربه دست گرمی تلویزیون؟
من مجوز کارگردانی دارم و از نظر قانونی هیچ مشکلی برای کارگردانی ندارم.
منظورم جنبه های عرفی قضیه است. از موارد قانونی که بالاخره می شود راحت گذشت.
منظورم این بود که فیلم های کوتاهم مورد تایید جمعی از کارگردان های موجه و کار بلد بوده . منتهی این تنبلی ذاتی است که جلوم را می گیرد.
پس مانع ماجرا بیرونی نبوده؟
نه ، اتفاقا خیلی هم درونی بوده . وقتی نویسنده ای می توانی صبح ها دیرتر از خواب بلند بشوی و نباید این نعمت را نادیده گرفت. ولی سال جدید حتما این اتفاق می افتد. حتی با آقای گلیان قراردادش را هم بسته ایم.
آن هم کمدی است؟ به نظرم خودت به ژانر کمدی خیلی علاقه نداری.
نه ، کی گفته؟ ولی کمدی ای که دوست دارم ، لزوما آن جنسی نیست که سال هاست دارم می نویسم . خیلی وقت ها با تهیه کننده ها که صحبت کرده ایم گفته ام فیلمی که من بسازم لزوما پرفروش نیست.
مشابهش را می توانی مثال بزنی؟
فکر می کنم به فضای کارهای وودی آلن نزدیک باشد.
چرا این تجربه را در کارهایی که تا حالا داشته ای پیاده نکرده ای؟
آخر خیلی شخصی است . فکر نمی کنم دیگران خیلی بپسندند. خودم می دانم می خواهم چه کار کنم و ته دلم داستانش را دوست دارم . ولی خیلی مطمئن نیستم چیز جذابی از کار دربیاید. چون متفاوت است . فقط امیدوارم فیلم نامه های خوبی به پستم نخورد که مجبور بشوم بروم آن ها را بنویسم . کارگردان هایی هستند که سال هاست دغدغه دارم باهاشان کار کنم . امیدوارم بهم پیشنهاد نکنند. اگر این اتفاق نیفتد، آن قطعی است.
ولی من فکر می کنم ما به نویسنده خوب و حرفه ای خیلی بیش تر احتیاج داریم تا یک کارگردان متوسط.
ولی این کار من اصلا معنی اش این نیست که من اگر یک فیلم بسازم ، از الان فقط یک کارگردان خواهم بود. نه ، من فیلم نامه نویس هستم و فیلمنامه نویس هم می مانم . بعدش برمی گردم سرکار خودم . این را برای تهیه کننده ها می گویم که اگر فیلم ساختم ، لطفا بعدش لطفا فیلم نامه هم پیش نهاد بدهند!
برگردیم سرکار. چرا بین «باغ مظفر» و این کار این همه فاصله افتاد؟ مشکل درون گروهی بود یا تلویزیون تمایلی نداشت؟
گویا پیش نهادی نبود. اگر قرار بود نود شبی بسازیم که باکس نود شبی اش با «چارخونه » پر بود. من خودم درگیر کارهای دیگر بودم و مهران هم این وسط 2تا فیلم سینمایی بازی کرد.
حتی اگر نشود گفت عنوان «سرپرست نویسندگان » ابداع شما است ، ولی مطمئنا با کارهای شما جا افتاد. پس بد نیست یک تعریفی از این عنوان داشته باشی.
از همان اول کار، من بیش تر از همه چیز روی طراحی کار می کنم.
چرا به طراحی قصه و ساختار کار بیش تر علاقه داری تا مثلا دیالوگ نویسی و کارهای دیگر؟
بقیه را هم دوست دارم و یک زمان هایی واقعا از نوشتن لذت می برم . حتی اگر احساس کنم لازم است ، سکانس هم می نویسم . این جوری نیست که به چیزی دست نزنم . جاهایی که فکر می کنم نوشتنش راه دست خودم است ، حتما به بچه ها کمک می کنم . با این حال کار اصلی ام طراحی است . ولی با توجه به این که خوب با بچه ها همدیگر را شناخته ایم و من نظراتشان را قبول دارم ، کاملا با هم می رویم جلو. مثلا برای این کار 4 3طرح پیشنهاد شد و این یکی پیش نهاد من بود. امیر ژوله هم طرح خوبی داشت . تا آخرین لحظه دودل بودیم کدام را کار کنیم . تا این که در نهایت به این رسیدیم . بله ، قسمت عمده کارم طراحی و هماهنگی ماجراها است.
کار بچه ها را می خوانم و مثلا بهشان می گویم قسمتی که خشایار نوشته مطابق چیزی نیست که در قسمتی که مهراب نوشته ، دیده ایم .من باید در جریان همه چیز باشم و همه چیز را به هم وصل کنم . یک چیزهایی را در یک قسمتی می کاریم که باید در قسمت خشایار 15روز بعد می نویسد، باید برداشت کنیم . این وظیفه من است که با اشرافی که از بالا به ماجرا دارم ، همه چیز را هماهنگ کنم . در این مورد خاص که سریال است ، یک چیزهایی در داستان باید به هم وصل بود و برای همین کمی وقت گیرتر شده.
رج هم می زنید؟
تا الان این کار را نکرده ایم . حدود 11قسمت نوشته ایم که حدود 8قسمتش تصویربرداری شده . به هرحال نرسیده به عید کار را تحویل می دهیم.
بخش مهمی از جذابیت کارهایت با مدیری ، به فیدبک کارتان ، مثلا در بخش تکیه کلام ها بر می گردد. الان با توجه به این که کار سریال است و روتین هم نیست ، این جذابیت ها را کجا و چه جوری ایجاد می کنی؟
هیچ وقت روی این چیزی که می گویی حساب نکرده ایم . هیچ وقت نگفته ایم جمله ای درست می کنیم که تبدیل به تکیه کلام بشود. یک وقت هایی خودش پیش می آید. مثلا جمله «این که می گویی یعنی چه » یک بار در برره به کار رفت و من فکر کردم چقدر جمله جالبی است . چون تهش به جای علامت سوال ، نقطه داشت . بعد از آن هم چندبار استفاده کردیم و شد و جواب داد. این تنها موردی است که برایش جا گذاشتم . توی این کار هم به چیزی در این مایه ها فکر نکرده ایم . ولی باز هم چیزهایی دارد که این اتفاق بیفتد.
پس قلاب کار که بیننده را درگیر کند و گیر بیندازد کجاست؟
خود داستان . همیشه روی داستان حساب کرده ام . هیچ وقت نگفته ام حالا برویم توی کار در می آید. روی تک تک سکانس ها تا جایی که وقت داشته ایم ، کار کرده ام.
نویسنده های همکارت را چه طور انتخاب می کنی؟ مثلا تا آن جا که یادم می آید امیر ژوله مطبوعاتی بود.
کارهای ژوله را در «تماشاگران » خوانده بودم . یک بار رفته بودم مجله شان ، بهش گفتم بیا یک امتحانی بکن . راستش خیلی امیدوار نبودم . چون توی این مدت خیلی کم به استعدادی برخورده ام که تکانم بدهد. خیلی ها آمدند و رفتند. توی تیتراژ «پاورچین » اسامی خیلی زیادی می بینی که آمدند دو سه قسمت نوشتند و رفتند. نه این که کارشان لزوما بد باشد. برای این جنس کار بهترین انتخاب نبودند. جای دیگری هم از علیرضا بذرافشان اسم برده ام که کارش را خیلی دوست دارم و به نظرم نویسنده درجه یکی است . ولی او هم در «باغ مظفر» نتوانست با سرعت بالای کار ما هماهنگ بشود.
شاید چون به سریال نویسی عادت داشته تا کار روتین.
آره ، آنها تک تیراندازند و ما مسلسل چی.
یک جورهایی هم کارتان به ما روزنامه نگارها شبیه است.
آره ، کاملا. یک جورهایی پاورقی نویس های دوره معاصریم.
این مدح کارت است یا ذمش؟
هیچ کدام . اما پاورقی هیچ وقت یک چیز سنگین سطح بالا نبوده . پاورقی ای موفق بوده که توانسته با تعداد بیش تری از مردم ارتباط برقرار کند. کارش از نویسنده پایین تر است ، ولی مردم دوستش دارند دیگر.
این آگاهی خیلی تلخ نیست؟
کارمان را می شناسیم دیگر. گنده تر از چیزی که هستیم ، نباید ادعا کنیم . باید اندازه مان را بشناسیم.
از این حدی که برای خودت تصویر می کنی راضی هستی؟
به نظرم در تلویزیون این ته ماجراست . تلویزیون برای سریال های 90شبی اش چیزی بیش تر از پاروقی نمی خواهد. این نه مدح است و نه ذم . یک جور ویژگی است برای رسانه تلویزیون . 90شبی ای موفق است که آمارش از 90درصد هم بالا بزند، نه 90شبی ای که سنگین و درست و حسابی باشد و آمار 60درصد داشته باشد. ما باید پربیننده باشیم . برای همین سعی می کنیم حد وسط را پیدا کنیم و در عین دوری از ابتذال ، جوری کار کنیم که با قشر وسیع مخاطب ارتباط برقرار کند. باید رسانه را بشناسی تا بتوانی مطابق سلیقه اش کار بسازی . ولی کاری که من خودم می سازم ، قطعا با این کارها متفاوت است.
نمونه اش «نقاب » که امسال رفت روی پرده و کار بدی هم نبود.
البته این جنازه فیلم نامه بود، خودش خیلی بهتر بود. اگر اصلش بود کاری می شد که در سینمای ایران شبیهش را ندیده بودیم . به هر حال این جوری نیست که غیر از برره بلد نباشم چیز دیگری بنویسم.
خیلی اضطراب داری که مردم توی عید چه جوری از این سریال استقبال کنند؟
نه ، دوره اضطراب من سال هاست گذشته . واقعیتش خیلی از کارهای خودمان را حتی ندیده ام.
چرا؟ علاقه ای نداری یا مثل آن بابا چون آخرش را می دانی نمی بینی؟
دوست دارم . ولی معمولا کارهای خیلی مهم تری دارم.
سال آرامش ، سال استراحت
امسال اولا خیلی خوب استراحت کردم . بعد هم کاری نوشتم به اسم «ورود آقایان ممنوع » که قرار بود همین امسال مرضیه برومند بسازد و منوچهر محمدی تهیه کند. اما خورد به گرفتاری های برومند و بازی اش در تئاتر «افرا» و افتاد به سال بعد.
فیلم نامه بهمن قبادی را هم کار کردم و خیلی طول کشید و امسال قرار است بسازدش . هنوز برایش اسم نگذاشته ایم ، اسم موقتش «کشور بابام » است . به نظرم کار ماندنی ای می شود.
جنس کارهایتان لااقل به ظاهر خیلی با هم فرق دارد. چی شد قبادی برای این کار سراغ شما آمد؟
نمی دانم . برای فیلم قبلی اش «نیوه مانگ » هم ازم دعوت کرد. ولی هر چی جلو رفتیم ، دیدم طرح را نمی فهمم و عذرخواهی کردم . با این حال همیشه دوست داشتیم با هم کار کنیم.
یک جایی به درآمد کارگردانی و نویسندگی اشاره کردی . این ها چقدر با هم اختلاف دارند؟
نویسندگی خیلی بیش تر است.
یعنی شما از مهران مدیری بیشتر می گیری؟
قصه مدیری فرق می کند. اگر یک نویسنده یک سریال کامل را خودش بنویسد، از مهران مدیری بیش تر می گیرد. مثلا اگر سروش صحت برای چارخونه می نوشت خیلی بیش تر گیرش می آمد تا حالا که کارگردانی کرده.
منبع خبر : جام جم آن لاین